بله من شاکی هستم.

اول از همه از دین.

از این همه سالی که سعی کردم دیندار باشم عصبانی ام!

از اینکه چرا افسار و یراق یه خانم به صرف زوجه بودن باید دست شوهرش باشه عصبانی ام.

از اینکه چرا این اجازه رو دین به مرد داده عصبانی ام.

از اینکه سعی کردم همسرم رو با اصول دینی انتخاب کنم عصبانی ام.

از اینکه چرا این موضوع این همه موجب سوء استفاده مردها شده و دین هیچ راه حلی براش نداره شااااکی ام!

از اینکه یه سری روحانی مرد، مرجع من و امثال من هستند که همه ی دنیا رو با عینک مردانه می بینند متنفرم.

من دارم روی یه بند بین دو تا کوه که وسطش یه دره ی عمیقه راه می رم.

هر لحظه ممکنه بیوفتم.

هر لحظه ممکنه پشت کنم به همه اعتقاداتم که کلی وقت و عمر صرفشون کردم تا به اونا معتقد باشم.

نه حالم دست خودمه. نه می تونم این زووورگویی احمقانه رو تحمل کنم و نه حتی می تونم پشت کنم به عقایدم.

 

من نگرانم